برای مهرانه ها و علیرضا ها از قول دکتر حبشی
 
 
آموزش عاشق شدن
باید بدونی چجوری عاشق شی
درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید تو جامعه اتفاقات دردناک عجیبی دیدم از قتل تا خودکشی دیدم جونا دارن یه کلاه بزرگ سر خودشون میزارن بنام عشق و هر کسی هم یک روز دچارش میشه دیدم غم و بدبختی مردم از چار چیزه بیکاری ، خانواده ، عشق ، دین دوست دارم همه خوشبخت باشید از خدا کمک بخواهید من سعی میکنم تو این وبلاگ در باره عشق و خونواده مطالبی اموزنده قرار بدم امید وارم استفاده کنید
آخرین مطالب
نويسندگان
چت با من
جمعه 4 آذر 1390برچسب:, :: 22:5 ::  نويسنده : بردیا

در خصوص این موضوع چند نکته اساسی را متذکر شوم :
1 -  اینکه چرا بخش قابل توجهی از جوانان امروز ما درگیر روابط با جنس مخالف گردیده اند محتاج تحلیل و بررسی مستقلی ست که من پیش تر از این در درسی با همین عنوان به زمینه ها و آثار آن اشاره کرده ام . اما آنچه در این مقال قابل اعتناست نتایج پنهانی ست که این ارتباطات برای فرد جوان از هر دو جنس و نظام اجتماعی به بار می آورد که لازم است بطور گذرا به آن اشاره ای داشته باشم :
الف / افزایش سن ازدواج در جوانان -  بر خلاف آنچه بخشی از جوانان بویژه دختران گمان کرده اند که از راه برقراری ارتباط با جنس مخالف می توان زمینه آشنایی و شکل گیری یک ازدواج را فراهم ساخت ، وجود این ارتباطات باعث شده که میل و انگیزه ازدواج و نیز قدرت تصمیم سازی نسبت به آن در جوان و بویژه پسران رو به زوال گذاشته شود . پسری که بدور از هر زحمت و تلاش و برنامه ای و بدون فراهم ساختن زمینه های ازدواج و همراه کردن خانواده در تصمیم به ازدواج ، براحتی می تواند با دختری تماس برقرار کند ( که عمدتاَ به لایه های درونی تر این تماس هم کشیده می شود ) چرا خودش را در فرآیند ازدواجی قرار بدهد که محتاج مقدماتی ست و زحماتی ؟ .
علاوه بر این، این مسیر برای جوان عادتی درست می کند که تصمیم به ازدواج را به انحراف می برد . شما فکر می کنید علیرضا اصلاَ به ازدواج هم فکر می کند وقتی مهرانه بعدی در دو قدمی اش آماده و مشتاق ارتباط است؟!
ب / کس و چیزی که در دسترس است درخواست نمی شود -  یک قاعده وجود دارد و آن اینکه وقتی چیزی براحتی بدست می آید بپایش هزینه ای نمی دهیم ، مثلاَ شما حاضر نیستید برای بدست آوردن خاکی که بسادگی زیر پای شما پهن است پول بپردازیدو یا برای لیوان آبی که می توانید براحتی از طریق یک آبخوری حاشیة خیابان فراهم کنید مبلغی بدهید . اگر علیرضا برای دو خط صحبت کردن با مهرانه اینقدر راحت مسیر را طی نکرده بود ، نیازها و چه بسا اختلالات شخصیتی خود را که بصورت نیاز بروز کرده اند به روح و روان مهرانه نمی بست ، بی آنکه نسبت به او تصمیمی داشته باشد
ج / ایجاد دلهره و تشویش از سلامت و سابقه افراد در ازدواج -  وقتی نسل زمان ما به امر مقدّس ازدواج اقدام می کرد نه من نگران بودم که همسرم چه سابقه ای از روابط قبلی داشته است و نه همسرم چنین گمان مسمومی را در ذهن خود سراغ داشت ، چرا که برقراری روابط متوقّف به تصمیم در ازدواج بود . اما نسل امروز کدام دختر یا پسرش هست که وقتی می خواهد به امر ازدواج اقدام کند عمیقا گرفتار این دلهره نباشد که کسی را که قرار است به عنوان همسر گزینش کند چه سابقه ای داشته است و آن سابقه چقدر در زندگی آیندة آنها فعال است ؟! .
کسی که فردا بخواهد همسر علیرضا بشود ( البته اگر علیرضا با وجود مهرانه های فراوانی که یکی بعد از دیگری قابل ابتیاع اند اصلاَ تصمیمی به ازدواج بگیرد و از این اختلالش نجات بیابد ) چقدر این گذشته فکرش را گرفتار می کند و یا مردانی که بدنبال همسرند چقدر نگرانند که همسرشان مهرانه ای باشد که فریب و گرفتار علیرضا هایی ست ؟
د / ایجاد خطر و آسیب برای ازدواج هایی که شکل گرفته است -  در یکی دو نسل گذشته که ارتباط بین دختر و پسر باب نبود و یک زشتی و ضعف و معصیت بحساب می آمد نه یک ارزش و قابلیت ، فرد بعد از ازدواج به دل یک مأمن و سکینه وارد می شد ( چنانچه ازدواج آگاهانه ای کرده بود) . ولی نسل امروز حتّی بعد از ازدواج نمی تواند خیال راحتی از همسرش داشته باشد که در این گستردگی روابط بین دو جنس مخالف گرفتار نشود . به عبارتی دائماَ نگران بروز خطری برای همسرش هست . و لذا ازدواجی که باید منبع سکینه و آرامش و مودّت می شد ، می شود وسیله تعقیب و تشویش و سوء ظن و نسبت دادن و دعوا و جنگ کردن!! .
یک نگاهی به سلامت آینده ازدواج مهرانه ها و علیرضا ها بیاندازید!
ه / آثار روابط و نقش آنها در شکل گیری و سلامت ازدواج -  گیرم علیرضا یک روزی از دام اختلالش رهایی بیابد و برگردد به روان سالم و تصمیم پرثمر ازدواج ، آیا می تواند خاطره عواطف و ... ، که با مهرانه و مهرانه ها داشته است را به فراموشی بسپارد؟ بیچاره دختری که بخواهد فردا همسر علیرضا بشود!! .
و نیز آیا مهرانه ای که حتی پس از دفن بسیاری از عواطف و شور و مهرش در گودال علیرضا ، اینچنین در فراق او می سوزد و می سراید ، می تواند همسری بجا بیاورد و بهره ای بردارد؟ چطور فکر و خاطرة علیرضاهایی که حتی به خودخواهی آنها پی برده است را پشت سر بگذارد؟!
و / .... و مواردی دیگر از این تحلیل ها هست که نمی خواهم موجب تشویش بیشتر جوانان شود
اما بدانید و بدانیم که داریم آرام آرام شاخة زیر پای خود را قطع می کنیم ، آنهم بی آنکه بدانیم چه سقوط بزرگی در انتظار ما لحظه شماری می کند

2 -  اما مهرانه و مهرانه هایی که فریاد و شکایتشان را بیجا و بی ثمر خرج می کنند :
به نامه پرسوز مهرانه نگاهی دوباره بکنید ؛ دختری را نمی بینید با رنجهای فراوان و امیدهای بزرگ ، که هرچه داشته است را ذلیلانه بپای علیرضای عابری گذاشته است که خوش داشته در کوچة مهر مهرانه چند صباحی قدمی بزند و وراندازی کند؟! .
از این علیرضاها و اختلال ها که زیادند ، عقل و تشخیص مهرانه ها را چه شده است؟! بهتر بود مهرانه بجای فریاد و شکایت بر علیرضا مروری بر قدر و اندازه خویش می کرد که به پای هر عابری پاش داده است
3 -  و اما علیرضا و علیرضاهایی که خیال کرده اند دنیا عبث است و جایی برای تفریح های جوراجورشان :
خداوند که بصیر بالعباد است و در برابر هر نعمتی مسئولیت و رسالتی را توزیع کرده است ، برای هدایت دنیا و فرصت های عمر ما رسولانی را مأمور کرده است و شُکر و کفری را ، صراط و ضلالی را ، حق و باطلی را ، ایمان و کفری را ، نوری و ظلمتی را  و خدا و شیطانی را پیش روی ما نهاده است که جهت و حرکت آدمها را معیّن می کند .
اینطور نیست که رها و بیهوده باشیم " ایحسب الانسان ان یترک سّدی " .
آیا عبثیم و برای چند غریزیه جسمی و روانی ، که هر جا خواستیم و شد خرج بشویم " ام حسبتم انّا خلقناکم عبثا " .
یا شاید فکر کرده ایم خودمانیم و میل هایمان و نه خدایی ست و نه فردایی " این تذهبون -  انّا لله و انّا الیه راجعون " .
نکند گمان کرده ایم چشم های خدا بسته است و ... " الم یعلم بانّ الله یری -  انّ ربک لبالمرصاد"  .
یا مثل این آقا علیرضا و علیرضاهای فراوانی که بر خر مراد نشسته اند وترکتازی می کنند ، فکر کرده اند کدام حساب و جواب و فردایی ! پس "فمن یعمل مثقال ذرّه شرّاَ یره "چه می شود و "یسئلونک عن النعیم" چیست .
در عالمی که خداوند نعمت ما کرده است تباه کردن مشتی آب و به هدر دادن فرصت شکفتن بذری هم مؤاخذه ای دارد و تکلیفی . آنوقت تباه کردن قلب و روح کسی که خداوند ملائک را بپای ارزش او دعوت به سجود کرد، انسانی که تباه کردن آن به حکم قرآن به معنی تباه کردن همه افراد بشر است ، به همین راحتی می شود اسباب میل و نظر ما ! وای که چقدر غفلت ! چقدر قساوت قلب ! ما گاهی مثل برگ خشکی در دهان ملخ ، جویدة دندان شیطان می شویم ، همان که قسم یاد کرد تفالة جویدة ما را هم تُف کند . بخدا که اگر آدمی از درد این ظلم و ستمی که به قلب و روحی می شود بمیرد جا دارد
من بر سر آن نیستم که به مثل علیرضایی خدا را اثبات کنم ، که درد علیرضاها ندانستن نیست ، به تشخیص نرسیدن نیست ، بلکه درد دوری از نور هدایت است که بوسیلة ضلالتهایی که می جویند یا به آن تن می دهند ،گرفتارش می آیند و ایکاش گرفتار شدن را می دیدند و به خیال خام خود فکر نمی کردند که بر مراد خود می رانند .
آنهایی که خودشان را بزرگ تر از میلی و فرصتی و هوسی برنامه ریزی کرده اند در لابلای دست و پای شیطان خُرد نمی شوند
خداوند همه ما را به عظمت برکت هادیانش از دام شیطان برهاند و مهمان دامان خویش بخواند
و السّلام علی من التّبع الهدی
دكتر حميد حبشي
 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





آخرین مطالب
پیوند ها


 
 
تمامی حقوق این وبلاگ محفوظ است